در زمانه ای که مدیریت ارشد کسب و کار مهمه دیگه دوران پرسیدن مدرک تحصیلی تموم شدش و کارفرماهای حرفه ای تو مصاحبه های استخدامی اصلا به مدرک تحصیلی توجه نمیکنند و مدرک تحصیلیو ملاک برتری نمیدونند.
سلام، الان دیگه سبک آموزش خیلی تغییر کرده و سیستم آموزش و پرورش و دانشگاه ها هیچ کارایی نداره. تو آموزش و پروش آموزش داده میشه ولی پروش نه. پرورش دقیقا نقطه پیشرفت دانش پذیرا هستش. آموزش یعنی انتقال سرفصل های آموزشی به دانش پذیران، پرورش یعنی فهموندن مثال های زنده و واقعی به دانش پذیران برای درک عمیق آموزش.
اساتید دانشگاه ها خیلی انسان های خوب و زحمت کشیند و تو این موضوع هیچ شکی نیستش. ولی 90 درصد اساتید تجربه اجرایی و واقعی از موضوعی که تدریس میکنندو ندارند. سرفصلهای دانشگاهی خوبه ولی اتفاقات و چالش هایی که تو خود بازار و کسب و کار مانع پیشرفتتون میشه، اصلا توی دانشگاه تدریس داده. الان بالغ بر 90 درصد بهترین های دنیا مثل بهترین تدوینگرا، بهترین مدرسین، بهترین طراحان لباس، بهترین تولید کنندگان تو همه زمینه ها هیچ مدرک تحصیلی مرتبطی ندارن ولی به واسطه صرف وقت و انرژی برای یادگیری، بهترین بازار خودشون شدن.
دانشجویان دانشگاه ها چیزی برای ارائه ندارن
محتواهای ما در مورد کسب و کاره، پس تمرکز صحبتمون در مورد رشته MBA و DBA باشه بهتره. سرفصل های رشته های دانشگاهی کسب و کار یعنی MBA و DBA خیلی جامع و مفید به نظر میرسه، ولی صرفا سرفصل های آموزشی توسط استاد مربوطه تدریس میشه و ازش میگذرن، دانشجویان فرصت پرسش و پاسخ و جلسات مسترمایندو ندارن. 80 درصد دانشجویان هیچ کسب و کاری ندارن و آموزش هایی که بهشون منتقل میشرو هیچ جایی نمیتونند پیاده سازی کن یا به اصطلاح به کار بگیرن و دچار انباشت اطلاعات میشن.

افراد وقتی دیپلم میگرند و کاری پیدا نمیکنند یا نمیتونند کاری کنند به این نتیجه میرسن که باید تا فوق دیپلم ادامه بدن. بعد از فوق دیپلم به همین چالش میخورن و تا لیسانس ادامه میدم، بعد لیسانس نوبت فوق لیسانس و دکترا میشه. و این سراب مدرک تحصیلی فقط باعث ایجاد کمال گرایی تو افراد میشه و دیگه فکر میکنند همه کارها پیش پا افتاده هستش و توانایی بیشتری دارن. البته توانایی کاذب
اساتید آکادمیک محور کسب و کار
90 درصد اساتیدی که تو دانشگاه ها رشته های MBA و DBA تدریس میکنند، از خودشون هیچ کسب و کاری ندارن و تجربه های واقعی کسب نکردن، ادارات دولتی، بازار، خرید و فروش، قراردادهای تجاری و… تو واقعیت با چیزهایی که تو دانشگاه تدریس میشه خیلی متفاوتن.

اگه میخواید بنر سوار بشید با کسی که پراید داره مشورت نکنید
الان دیگه همه صاحب نظر شدن، و صرفا به دلیل داشتن یک مدرک تحصیلی شروع میکنند به آموزش دادن چیزی که هیچ تجربیه عملی ازش ندارن. سعی کنید از آموزش های شخصی استفاده کنید که تجربه عملی تو کسب و کار داشته باشه و آدم موفقی باشه. کسی که پراید سوار میشه نمیتونه مسیر رسیدن به بنزو به شما آموزش بده. کسی که شنا کردن بلد نیست و تاحالا تو آب نرفته نمیتونه شنا کردن و غرق نشدنو بهتون یاد بده.
امروزه هر جا که برای استخدام میروید به دنبال استخدام فردی با توانایی مدیریت ارشد کسب و کار هستند؛ مدیران منابع انسانی یا کارفرماهای حرفهای از شما مهارت طلب میکنند تا اینکه به مدارک دانشگاهی شما توجه کنند. چرا که این روزها دانشگاهها و آموزش و پرورش به گونهای شده است که تنها آموزش در آن صورت میگیرد و پرورش یا استفادهی عملی از علم آموزش داده شده در این محیط وجود ندارد.
به عبارتی شما هر روز پشت میزی نشسته، در رابطه با سرفصلهای مختلف آموزش دیده و سپس بدون آزمایش و اجرای آن چه در محیط آموزشی و چه در کار به خانه رفته و دوباره این چرخه را ادامه میدهید.

اگر به بهترینهای کسب و کارهای متفاوت نگاه کنید؛ خودتان متوجه خواهید شد که این افراد هیچ مدرک تحصیلی مرتبط با کارشان نداشتهاند و تنها به واسطهی صرف وقت و انرژی برای یادگیری؛ بهترین بازار خود شدهاند.
پس شما هم میتوانید به جای صرف زمان طولانی در دانشگاه و تنها مطالعهی سرفصلهای آن از طریق دورههای آموزشی، که از طرف افراد با تجربه برگزار میشود، استفاده کرده و بلافاصله آموزشهای خود را اجرایی کنید.
از آنجا که محتواهای ما مربوط به کسب و کار هستند؛ در ادامه در رابطه با رشتههای مربوط به کسب و کار، یعنی مدیریت ارشد کسب و کار (MBA) و دکتری مدیریت کسب و کار (DBA) صحبت خواهیم کرد. در آخر نسبت به اینکه آیا محیط کار و یادگیری تنها از طریق دورههای عملی مناسب است یا دانشگاه بحث خواهیم کرد.
MBA و DBA چیست؟
مدیریت ارشد کسب و کار در واقع کارشناسی ارشد در رشتهی مدیریت و بالاترین درجهی علمی در رشتهی تجارت است. MBA معمولاً دانشجویان را با مسائل مختلف مربوط به کسب و کار آشنا میکند که عبارتند از:
- حسابداری: حسابداری در واقع اندازهگیری و پردازش ارتباطات دادههای مالی و غیرمالی در نهادهای اقتصادی است و اصطلاحاً به آن زبان تجارت نیز گفته میشود.
- بازاریابی و مدیریت تبلیغات: به مطالعه و مدیریت روابط در تبادلات، بازاریابی میگویند. مدیران با بازاریابی مشتریان را درگیر خود کرده و در ازای ارزشرسانی به مشتریان، از مشتری ارزش دریافت میکنند.
- مدیریت منابع انسانی: به مدیریت و انتخاب افرادی که برای شما کار میکنند؛ مدیریت منابع انسانی گویند. افراد منتخب کسانی هستند که دارای توانایی لازم برای کار مورد نظر، دارای استعداد کافی برای رشد در آن کار و همچنین دارای توانایی جانشینی موقت یکی از همکارانشان در نبود آن شخص باشند..
- مدیریت عملیات: برای تولید کالاها و خدمات نیاز است که مدیران علم استفادهی بهینه از منابع اولیه، طراحی و مدیریت محصول و … داشته باشند. به مجموعهی این کارها برای تولید محصولات مدیریت عملیات گفته میشود.
- برنامهریزی استراتژیک: مدیران با برنامهریزی استراتژیک اهداف خود و راهبردهای آن را تعیین میکنند.
این رشته گرایشهای بسیار زیاد و متفاوتی بر اساس جنبههای متفاوت مدیریت کسب و کار دارد. در واقع شامل حدود 30 گرایش است که چهار گرایش آن جز مهمترین گرایشها محسوب میشوند. این چهار گرایش مربوط به همان موارد بالا که گفتیم هستند؛ یعنی مدیریت مالی، مدیریت فروش و بازاریابی، مدیریت منابع انسانی و مدیریت تولید.

دکتری مدیریت کسب و کار یک مدرک دکتری تحقیقی به حساب میآید و بر روی شیوههای کاربردی تجارت و کسب و کارها تمرکز دارد. در واقع میتوان گفت که DBA دنیای آکادمیک کسب و کار است و دانشپذیر آن میتواند به پژوهش و تولید علم مربوط به آن نیز بپردازد. سرفصلهای مورد بررسی در این رشته شامل:
- آمار: جمعآوری منظم دادهها برای توصیف پدیدهها
- روش تحقیق: یادگیری چگونگی جستجو منظم برای رسیدن به پاسخ یک پرسش در کسب و کار
- فلسفه علم: درک منشأ و چیستی دانش و راههای اطمینان از روش یا پاسخ بدستآمده در تحقیق
- اقدامپژوهی: تحقیق و اجرا به صورت همزمان، در رابطه با یک مسئله و ادامهی آن تا رسیدن به یک پاسخ مطمئن

تفاوتهای MBA و DBA در چیست؟
با توجه به تعاریف بالا میتوان گفت که مدیریت ارشد کسب و کار رویکرد عملیتری دارد و به دانشپذیران، دانش مهارتهای لازم برای مقابله با شرایط مختلف در کسب و کار را آموزش میدهد. این افراد تنها میتوانند درک بهتری از کسب و کار بدست آورند و از طریق کتابها، سخنرانیها و تعامل با افراد متخصص در این زمینه دانش جدیدی را ایجاد و به کار گیرند.
اما دکتری مدیریت کسب و کار رویکرد تحقیقاتی داشته و به دانشپذیران نحوهی تحقیق، انتشار نتایج و خلق دانش جدید را میآموزند. بیشتر این تحقیقات از طریق دانشگاه و مجلات آن انجام میشود. در واقع میتوان گفت که DBA برعکس MBA، به درک وجودی مسائل میپردازد؛ به عنوان مثال DBA به جای تمرکز روی نحوهی ایجاد سود بیشتر روی درک وجودی سود و این که از کجا آمده است، تمرکز دارد.
یادگیری تئوری یا عملی مدیریت، کدام؟
همان طور که در ابتدا گفتیم؛ این روزها مهارت بسیار مهمتر از مدرک تحصیلی است. چرا که هم سیستم آموزشی خوب عمل نمیکند و هم بیشتر دانشپذیران به جای اجرای علومی که یاد گرفتهاند و تثبیت آن، از طریق شغل، فقط گوش میدهند.
آموزش و پرورش این روزها فقط مختص آموزش است و پرورشی انجام نمیشود. در صورتی که پرورش دقیقاً نقطهی پیشرفت است و به معنای فهماندن مثالهای واقعی به دانشپذیران، لمس واقعی مسائل و دست و پنجه نرم کردن با آن است. نتیجهی این کار، هم باعث درک عمیق آموزش شده و هم دانشپذیران را با تجربهتر خواهد کرد.
در حالی که آموزش تنها انتقال سرفصلهای آموزشی به دانشپذیران بوده و برای همهی این سرفصلها مثالهای عملی زده نشده تا فرد به درک عمیقی از مطالب مربوط به هر سرفصل برسد.
در واقع دانشپذیران تنها علم را میآموزند و موقعیتی برای به کارگیری به موقع آن ندارند؛ چرا که حدود 80 درصد دانشجویان کسب و کاری ندارند. در نتیجه باعث سرریز اطلاعات در آنان شده و پس از پایان تحصیل، از شروع حتی یک کسب و کار کوچک هم باز میمانند. چرا که با سرریز اطلاعات، دچار اضطراب و کمالگرایی کاذب شدهاند.
وقتی افراد دیپلم میگیرند؛ چون مهارتی ندارند کاری پیدا نمیکنند و به این نتیجه میرسند که ادامهی تحصیل دهند. اگر در هر مقطع به طور همزمان این آموزشها را در کسب و کارشان به کار نگیرند؛ همچنان شغلی پیدا نخواهند کرد و دوباره به مقطع بعدی میروند. این سراب مدرک تحصیلی تنها باعث سرریز اطلاعات و کمالگرایی فرد شده و درنتیجه همهی کارها را پیش پا افتاده تلقی میکنند.
البته باید گوشزد کنیم که اساتید دانشگاهها انسانهای بسیار زحمتکشی هستند؛ اما 90 درصد اساتید رشتههای MBA و DBA تجربهی اجرایی و واقعی از موضوعی که تدریس میکنند؛ ندارند.
ما نمیگوییم که سرفصلهای دانشگاهی بد هستند؛ حرفمان این است که چالشها و موانع واقعی موجود در بازار کسب و کار هیچگاه در دانشگاه تدریس نمیشود و ادارات واقعی، بازارهای واقعی و … با چیزی که در دانشگاه توصیف میکنند کاملاً متفاوت است.

بنابراین میتوان گفت که شروع یک کسب و کار جدید با مطالعات کافی و شرکت در دورههای آموزشی، آن هم دورههای عملی که استاد آن خود نیز تجربهی عملی داشته باشد؛ بسیار مفیدتر و سریعتر از گرفتن مدرک رسمی MBA و DBA از دانشگاه و شروع کسب و کار بعد از آن است.
دانشگاه رفتن و تحصیلات آکادمیک خیلی خوب است؛ ولی هیچ امتیازی برای موفقیت شما محسوب نمیشود. اگر میخواهید مسیر موفقیتتان را از دانشگاه ادامه دهید؛ به یاد داشته باشید که حتماً به طور همزمان کار کنید و خودتان را در محیط واقعی کسب و کار قرار دهید.
حتماً از آموزشهای مفید و مرتبط در وبسایتها، شبکههای مجازی و … استفاده کنید و سطحتان را بالا ببرید. برای مشورت حتماً از افراد حرفهای و متخصص استفاده کنید. بدانید کسی که میخواهد بنز سوار شود؛ از یک پراید سوار مشورت نمیگیرد. سعی کنید ده برابر وقتی که روی دانشگاه میگذارید؛ برای آموزشهای کاربردی و واقعی بگذارید.
یکی از دورههای آموزشی مفید، کامل و با تجربهی کافی دورهی مدیریت کسب و کار ما است. شما میتوانید با شرکت در این دوره در رابطه با هدفگذاری، شروع، راههای موفقیت، انواع بازاریابی و تبلیغات و روشهای رسیدن به هدف آگاه شده و در آخر کسب و کاری موفق و پر سود داشته باشید.